یکشنبه :باورتون بشه یا نه داره از پنج شنبه تو شهر ما برف میاد در واقع میشه گفت یه ریز برف میاد
من یه همچین اتفاق فوق العاده ای رو خیلی وقت بود ندیده بودم
الانم که دارم این پست رو مینویسم ساعت ۱۲ و نیم شبه و من زیر کرسی نشستم و دارم میبینم که برف میباره تو روشنایی دور چراغ برق تو کوچه دونه های برف رو میشه دید.
وای خدای من قشنگ تر از اینم هست؟؟
نه برای من نیست! این روزا احساس میکنم به زندگی رویایی م رسیدم یعنی ،زندگی تو سیبری تو سرزمین برف و سرمای همیشگی
دلم میخاد تا صبح بیدار بمونم و برفا رو نگاه کنم
حالا که ماشین ندارم صبحا یه مسیری رو پیاده روی میکنم تا سر کار میتونم از برفا لذت ببرم
و اشباع بشم
حتی بمیرم
که اگه بمیرم خیالم راحته که برای آخرین بار یه برف درست و حسابی دیدم .
این روزا کلی هم دعا کردم زیر برف، چون فکر میکنم وقتی برف میباره پس خدا اون لحظه خیلی مهربونه و رو مُود مهربونی و بذل و بخششه ...حالا که برف داده پس همه چی میده.
دوشنبه: صبح که ساعت ۶ و نیم چشمامو باز کردم بازم داشت برف میومد ... خدایا یعنی تمام شب رو برف باریده بود؟؟؟ ... تمام مدرسه ها و دانشگاه ها تعطیل بود، ولی من مجبور بودم برم سر کار ... خیلی برف بود خیلی به سختی میشد روشون راه رفت حتی !
نمیدونم چی شده که خدا داره اینقدر بهمون حال میده!محص اطلاعتون الانم ساعت یک ربع به ۱۲ شبه و داره بازم برف میاد!
فیس به همتون !
چه بی ادب! :)
رشتم تقریبا یه متر برف بارید چند روز پیش بعد مدتها
خیلی خوبه برف
منتها فقط از پشت شیشه ی پنجره!
وقتی تا زانو میری تو برف دیگه چندان جالب به نظر نمیرسه!
البته باز نظر ها متفاوته
چقدر رویایی واقعا صبا..:))
خیلی قشنگ توصیف کرده بودی تو پست-.-
مرسی واقعا:دی
اووووووووه چقد برف اومده پس
خوش به حالتون
یه همچین هوایی ادم رو عاشق می کنه دایی
بندر هم دو روزه بارونه