من از زندگی مشترک میترسم!!

یکی از آشناهامون زنگ زده بود که شمارتو دادم به کسی بهت زنگ بزنه برای امر خیر!منم بهش گفتم خیلی ممنون لطف کردید ...حالا از عصر دارم دعا میکنم طرف پشیمون بشه زنگ نزنه!من مشکل روانی دارم!

شهزاده ی رویای من شاید تویی!!!

من آدم "عاشق مردای محال" شدنم.

"مردای محال" مردایی ان که چون من مطمئنم نمیتونم رابطه ی صمیمانه ای داشته باشم باهاشون؛ دوستشون دارم .مردایی که نمیشه رابطه ی عاطفی باهاشون برقرار کرد یا نمیشه تو رابطه باهاشون پیشرفتی کرد...

مثلا طرف سن بابای منه،یا متاهله،یا اصلا منو نمیبینه چون کلا منو آدم حساب نمیکنه!

در واقع اگه طرف این مدلی نباشه من اصلا حتی بهش فکر هم نمیکنم ...این یه جورایی خودآزاریه.... یه جور مرضه!مطمئن نیستم ولی یه بار یه جایی خوندم که اسم این بیماری ترس از صمیمیته... مشکلی که باعث میشه من نتونم اجازه بدم کسی خیلی بهم نزدیک بشه و خودمم بهش نزدیک نمیشم.

 یا شایدم یه جورایی" کمال طلبی "باشه اینکه آدم ها به محض اینکه بهم نزدیک میشن به نظرم چقدر پوچ و تو خالی میان و تصویرشون تو ذهنم خراب میشه.

 یا اینکه به محض اینکه طرف رفتاری مبنی بر اینکه از من خوشش اومده نشون میده خر درونم رم میکنه البته این رم کردنه به خاطر ترسه بیشتر ؛ میترسم دقیق نمیدونم از چی...  احتمالا همون از صمیمیت ،از اینکه یکی خیلی بهم نزدیک بشه( چون اینطوری احساس به دام افتادگی میکنم ) از اینکه خوب حالا بعدش طرف از من چی میخااد ، از اینکه حوصله ی وقت و انرژی صرف کس دیگه ای کردن رو ندارم ....

به هر حال قضیه خیلی پیچیده ست ولی نتیجه ش خیلی ساده ست ...من نمیتونم رابطه ی سالم و پایداری با جنس مخالف داشته باشم! گند میزنم به همه چی!


فکر نکنید خوشحالم که این مدلی ام یا افتخار میکنم به این حماقتام !کاش منم میتونستم مثل بقیه باشم !


من طرفدار حقوق حیوانات هستم !شما چطور؟؟؟

من با سیرک و باغ وحش و هر جایی که حیوانارو به هر دلیلی زندانی میکنن مخالفم و دیگران رو به تحریم این برنامه ها و مکان ها دعوت میکنم چون استقبال مردمه که این برنامه ها رو زنده نگه  میداره و به برگزار کنندگانشون اجازه آزار و اذیت حیوون ها رو میده یا باعث زندونی شدن حیوون ها تو قفس های کوچیک آهنی میشه ...زندونی شدنی که به ناحقه و اون حیووناهای بیچاره گناهی نکردن که سهمشون از زندگی زندانی شدن و سرگرم کردن انسانهای خودخواهی باشه که حتما فکر میکنن اشرف مخلوقاتن  پس از همه کس ارزشمندترن و دنیا مال اوناست و باید همه چیز در ید قدرت خودشون باشه !

بیایید از این به بعد به سیرکا و باغ وحش ها و پارک های حیات وحش نریم!

میدونید حیوونا هم خوش شانس و بد شانس دارن .مثلا یه سگی میشه سگ باراک اوباما و تو کاخ سفید زندگی میکنه یکی میشه سگ بدبختی که با ترزیق اسید کشته میشه  یا یکی میشه سگ پوتین در جلسات سیاسی مهم دنیا در کنار صاحبش حضور داره و به مذاکرات با روسای جمهور دیگر کشورها گوش میده، یکی میشه سگ بیچاره ای که تموم زمستون از شدت گرسنگی زوزه میکشه مردم هم با سنگ میزننش چشماشو کور میکنن و پاش میشکنه یا یکی میشه یه درنا تو تالاب های امریکای جنوبی یا سیبری زندگی میکنه یکی میشه درنای بدبختی که سهمش از زندگی یه برکه ی کوچیک تو بیابون های گرمه دونقوز آباده! یا در مورد اسب ها یا پلنگ ها و خیلی حیوون های دیگه !

یعنی میخام بگم فاصله ی طبقاتی تو حیوون ها هم بیداد میکنه ،البته نمیدونم شاید حیوونا به این چیزا اهمیت ندن .

ولی مسلما گرسنگی و شکنجه ی جسمی و زندانی شدن حقشون نیست !

بیایید با حیوانات مهربون باشیم !


بچه ها تا حالا در مورد درنای سیبری چیزی شنیدین ، در مورد آخرین بازمونده ی این درناها!!یه سرچ کوچیک تو گوگل میخاد!


و خداوند" واکس" را آفرید!

به نظر من تو ظاهر آدم ها کفش خیلی مهمه خیلی ، یه کفش کثیف و خاکی قشنگی تموم لباس های تنتونو میگیره.

مثلا همکلاسی های کلاس زبانم دو تا خواهرن یکیشون که به طرز وحشتناکی  همیشه کفش هاش خاکیه،  خیلی سعی میکنه باکلاس باشه البته، ولی تو کلاس تنها چیزی که اول از همه نظر منو جلب میکنه کثیفی کفش هاشه،شایدم من حساس شدم ولی باور کنید خیلی جلوه ی بدی داره!

پس لطفا کفش هاتونو واکس بزنید بچه ها، تمیز باشید !

آیا خدا یک مرده؟؟؟

مادرانگی همش درد و رنج و عذابه، که اگه نبود ،که اگه چیز خوبی بود خداوند تو وجود زن ها نمیذاشت !  میدادش به مردا...شک نکنید که میدادش به مردا!!

بچه ها خداییش این آهنگ هایی که "حامد همایون "میخونه تو سبک "مداحی" نیست؟؟

آدم احساس میکنه مداحی داره گوش میده! یه جوریه!

آیا به تناسخ ایمان دارید؟؟؟؟

پنج شنبه بعد از ظهر که میرفتیم باغ تو راه  دو تا درنا دیدیم که کنار دریاچه ی وسط راه بودن ، عصر هم یه روباه دیدیم البته اونم ما رو دید و فرار کرد خیلی خوشگل بود یه عالمه پرنده هم دیدیم که حدس زدم دارن کوچ میکنن دیروز داشتم به این فکر میکردم چقدر خوبه آدم پرنده باشه و کوچ کنه...هر شش ماه یه بار جای زندگیت عوض میشه و هر شش ماه یکبار یه مسافرت طولانی میری (خدا کنه عقلشون برسه هر دفعه جای قبلی نرن)

 پرنده ها احتمالا به چیزی دل نمیبندن (حتما دیگه! وقتی آنقدر راحت میتونن بزارن و برن) و وقتی برمیگردن دوباره همه چیز رو از نو میسازن.جالبه که آدم تو زندگی بعدیش یه پرنده باشه ...


مرا هزار امید است و هر هزار تویی

به کسى ندارم الفت ز جهـانیان مگر تـو


اگرم تو هم برانی سر بی کسى سلامت

Only for myself

همیشه اینطوریه که یه چیزی رو وقتی میخای و بهش نیاز داری نداریش وقتی بهت داده میشه که دیگه برات مهم نیست یا بهش نیاز نداری!

کلا زندگی سادیسم داره ؛یه بازی کثیف روانی باهات راه میندازه که تو رو به مرز جنون و نا امیدی بکشه .

یادمه وقتی بیست سالم بود یه کتاب از "اوشو"میخوندم که اسمش یادم نیست ولی "اوشو" تو اون کتاب میگفت اگه میخای که  از چرخه ی تناسخ رها بشی باید آرزویی نداشته باشی در واقع آرزو های برآورده نشده هستند که تو رو به دنیا و زندگی دوباره بر میگردونن من تا مدتها تحت تاثیر این ایده آرزویی نداشتم و باور کنید همه چیز خیلی خوب بود دوباره باید سعی کنم به بی آرزویی و رضای مطلق برسم فقط برای آرامش خودم...

سلام دل

کاش میشد ۳۱ شهریور میرفتم کنسرت" حامد نیک پی" تو دبی!!

دوستش میدارم بسی

عایا "حامد نیک پی"  هم منو دوس داره بسی؟؟

کائنات (دنیا) اشاره میفرمایند "زرشک"

ما را به لطف تو امید نیست

میدونید هیچ وقت دقیق ندونستم از زندگی چی میخام پس طبیعتا زندگی هم ندونسته باید چی به من بده .هیچ وقت تکلیفم با خودم ، زندگی م ،خواسته هام و رویاهام معلوم نبوده گذاشتم جریان زندگی منو با خودش ببره منم نقش قربانی رو بازی کردم  خیلی بازیگر خوبی بودم اونقدر نقشمو خوب بازی کردم حتی تونستم یه عمرخودمو هم فریب بدم 

من هر گندی به زندگی م زده شده رو خودم زدم چطوری ازم انتظار دارین خودمو ببخشم ،چطوری بگذرم از گناه خودم. خستم از خودم از تکرار اشتباهات مکرر....خسته م 


آدم هایی که برنامه ریزی میکنن و تمام تلاششونو میکنن که بهش برسند رو تحسین میکنم !


زیبایی حق مسلم ماست!

برای من یکی از بوهای شگفت دنیا بوی لاکه درسته بوی تند مواد شیمیایی داره ولی برای من این بو معنی شادی و جشن و جوونی و زیبایی میده!


بافرهنگ باشیم

یکی از بدی های ازدواج نکردن اینه که تمام ناراحتی ها و عصبانیت ها و تغییرات خلق و خوی تو رو به ترشیدگی نسبت میدن!

فکر کن !

بیدار شید وقت تنگه

امروز یه کلیپی دیدم که از یه پیرمرد پرسیدن اگه صبح بیدار شی و ببینی زمان به عقب برگشته چه کار میکنی؟ جواب داد اگه زمان به عقب برمیگشت بیشتر میخندیدم بیشتر میرقصیدم بیشتر شاد میبودم بیشتر عشق میورزیدم بیشتر تلاش میکردم و مهربان تر بودم.

حقیقتش اگه زمان به عقب برگرده منم همین کارارو میکنم یه جور دیگه زندگی میکنم یه پایان دیگه میسازم به شرطی که عقل الانمو داشته باشم وگرنه اگه قراره دوباره رنج و درد زندگی کردن رو تجربه کنم و دوباره همون طوری زندگی کنم و بازم اینجایی باشم که الان هستم نه حاضر نیستم دوباره سختی هاشو تحمل کنم ...


اینا رو گفتم‌ که بگم؛یکی از اخلاق های بد من اینه که بدون اینکه کسی ازم نصحیت خواسته باشه نصیحتش میکنم یا بدون اینکه کسی ازم اطلاعات خواسته باشه بهش اطلاعات میدم همیشه هم میدونم آدما تا خودشون نخوان و نپرسن نباید نصیحتشون کنی چون فایده ای نداره اونا بهش عمل نمیکنن فقط این وسط تو میشی مامان بزرگ !

ولی علت این رفتارم به خاطر اینه که خیلی جاها تو زندگی م حسرت خوردم که کاش یکی بهم گفته بود، یکی هشدار داده بود، یکی راه درست رو بهم نشون داده بود خیلی وقتا نتونستم یه کسایی رو به خاطر اینکه به من نگفتم این سبک زندگیت اشتباهه ببخشم!

حالا خودم اینکارو میکنم به این امید که بتونم کمکی کرده باشم 

یه علت دیگه ش اینه وقتی فکر میکنم کسی راهی رو که من قبلا رفتم الان داره میره یا قراره بعدا بره میخام با دادن اطلاعات بهش کمکش کنم که بهتر از پسش بربیاد چون من تو وجود بعضی آدم ها خودمو میبینم  اگه طرف بتونه موفق بشه بخشی از وجود من هم موفق شده (در واقع من با اونا دوباره اون راه رو اومدم و بهم فرصت داده شده که یه طور دیگه زندگی کنم )

مخصوصا درباره ی کسایی که خیلی جوون ترن من تو وجودشون انگار زندگی میکنم درباره ی" بریدا" و" بهار" اینطوریم هربار هم یه عالمه کامنت نصحیت براشون میزارم و مطمینم اونا به احترام بزرگتر چیزی نمیگن وگرنه احتمالا با خودشون میگن این مامان بزرگ باز شروع کرد ااااااه....

یا وقتی به "اپیزود" میگم "عزیزه دل"کیه به خاطر اینه که بخشی از وجودم با اپیزود عاشق میشه انگار فرصت دوباره زندگی کردن و عاشق شدن بهش بدن وگرنه به من چه که "عزیزه دل"اپیزود کیه!! من که فضول نیستم 


من مثل سربازهایی هستم که به عنوان پیشقدم برای پاکسازی یه مسیرمیرن و راهو برای بقیه باز میکنن  با این تفاوت که من نمیتونم دام های تو راه زندگی رو براتون خنثی کنم چون دام های زندگی توش نهفته ست من فقط میتونم هشدار بدم .مهم ترین دام زندگی اینه که تو رو به خواب میبره و بهت القا میکنه که "خیلی وقت هست تو همیشه جوون و سالمی "

یه روزی از خواب بیدار میشی و میبینی فریب خوردی که دیره!! خیلی دیررره!!! خیلی!


بیدار شید ،وقت زندگی تنگه 



ای بابا

این کیمیا علیزاده هم شده آیینه ی دق من !

حالا هی شما هر چقدر میخواید بهش افتخار کنید ولی من علاقه ای ندارم اسمشو بشنوم یا قیافه شو ببینم  والااا !!

وقتی میبینمش از حسادت تا مرز سکته کردن میرم.

 ( میدونم  که خیلی زحمت کشیده و حقش بوده ،همه ی اینا رو میدونم ،خوب حالا که چی؟؟)