خونه ی ما دوره ، دوره!

طفلکی!!  
دلم میسوزه براش!! باید خیلی دردناک باشه که از خونه ی پدری بری... پدر و مادرتو بذاری بری اون سر دنیا...بعد یه روز بهت بگن پدرت دیگه نیست! تو هر چقدر هم سریع بخای خودتو برسونی بازم نتونی برای آخرین بار ببینیش!! و یه هفته بعد از تشییع جنازه برسی!! 
حالا این دختر طفلکی با بچه ی تازه بدنیا اومدش برگشته ایران!!
شاید برای تقسیم غمش با بقیه ی خونواده ش بودن کنارشون براش مفید باشه!! شاید سر مزار پدرش رفتن کمی تسلیش بده!! 
نمیدونم 
ولی دلم براش میسوزه!! من میدونم چه دردی میکشه!!! روزهای ابری و بارونی زندگیشه!! ولی خوب روزهای بارونی هم تموم میشه آفتاب بیرون میاد و دوباره زندگی از سر گرفته میشه!!
یعنی امیدوارم که بشه!! 
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.