دیروز که ولنتاین بود به دوستم میگفتم کاش یکی برای ولنتاین واسه من یه گربه یا سگ کوچولو بخره!!
کاری ندارم که اصلا من عشقی ندارم که بخاد برام کادو بخره، یا اگه هم داشتم طرف اینقدر ادم cool و خلاقی نبود که به ذهنش برسه همچین کادویی بخره!! حتی اگه هم وجود داشت و عقلش به این چیزا میرسید مامانم نمیذاشت من گربه یا سگ ببرم خونه!!!
چیزی که میخاستم بهتون بگم اینه که دیروز مربی رقصم گفت که گربه ش حامله ست و بدون اینکه من بهش بگم گفت میتونه یکی از بچه هاشو بده به من...
یاد یه متن از زیتا ملکی افتادم که میگه :"" خدایا حالا که مردی ندارم/ تو مرد من باش/ برایم خرس گنده بفرست و شکلات/ با یک جعبهی گندهی رنگیرنگی/ به من ثابت کن/ معجزه حتا در زمستان و در زیر برفها زنده است....""
خوب من هر سال تو این روزا یاد این متن میفتم. و دقیقا همین رو به خدا میگم که منو معشوقش بدونه و کادوی ولنتاین برام بفرسته!! همش فکر میکنم خدا کادوی ولنتاین بهم داده همونی که خودم میخواستم البته اگه بتونم مامانم رو راضی کنم
بعلللله شاید این روزا پیشی دار بشم!!
راستی آدرس وبلاگ زیتا zitana.blogfa.com