ما را به لطف تو امید نیست

میدونید هیچ وقت دقیق ندونستم از زندگی چی میخام پس طبیعتا زندگی هم ندونسته باید چی به من بده .هیچ وقت تکلیفم با خودم ، زندگی م ،خواسته هام و رویاهام معلوم نبوده گذاشتم جریان زندگی منو با خودش ببره منم نقش قربانی رو بازی کردم  خیلی بازیگر خوبی بودم اونقدر نقشمو خوب بازی کردم حتی تونستم یه عمرخودمو هم فریب بدم 

من هر گندی به زندگی م زده شده رو خودم زدم چطوری ازم انتظار دارین خودمو ببخشم ،چطوری بگذرم از گناه خودم. خستم از خودم از تکرار اشتباهات مکرر....خسته م 


آدم هایی که برنامه ریزی میکنن و تمام تلاششونو میکنن که بهش برسند رو تحسین میکنم !


نظرات 3 + ارسال نظر
بانوی بهار یکشنبه 14 شهریور 1395 ساعت 00:17 http://khaterateman95.blogsky.com

وای وای الان اینجوری تعریف کردی نیک پی بیاد بگیردت؟؛))

بیا بریم پارک رو چمنا بشینیم پاپ کرن بخوریم پس^ـ^

چرا لو دادی منو ،

جلبک خاتون شنبه 13 شهریور 1395 ساعت 19:05 http://zendegiejolbakieman.blogsky.com/

من‌چی بگم صبا که استاد برنامه ریزی ام‌و خودم بش عمل نمیکنم :/

بوی لاک و بنزین و این‌جور چیزا دوس میدارم بسی ^_^


حامد نیک پی منتظره بری تا ازت خواستگاری کنه :)))))

ولی من فکر میکردم باید دختر سرسختی باشی از اونا که بچسبن به خواسته هاشون و ول کن نباشن
حامد خودش بهت گفت عایا؟،

بانوی بهار شنبه 13 شهریور 1395 ساعت 15:22 http://khaterateman95.blogsky.com

صبایی حالا که یخوده حالت اینجوری هست تامی تونی کارایی رو بکن که واقعا دوست داری و انجامشون حالتو خوب می کنه
یک نمونش لاک قرمز جیغ بزن برای سرِ کار یه دقه با پد پاکش کن؛)از این کارا کنی اینقده حالت خوب میشه؛ی

راستش من خیلی خوب و شیک لباس میپوشم و ارایش میکنم کلا
اگه اینکارارو نکرده بودم تا حالا چل شده بودم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.