همیشه اینطوریه که یه چیزی رو وقتی میخای و بهش نیاز داری نداریش وقتی بهت داده میشه که دیگه برات مهم نیست یا بهش نیاز نداری!
کلا زندگی سادیسم داره ؛یه بازی کثیف روانی باهات راه میندازه که تو رو به مرز جنون و نا امیدی بکشه .
یادمه وقتی بیست سالم بود یه کتاب از "اوشو"میخوندم که اسمش یادم نیست ولی "اوشو" تو اون کتاب میگفت اگه میخای که از چرخه ی تناسخ رها بشی باید آرزویی نداشته باشی در واقع آرزو های برآورده نشده هستند که تو رو به دنیا و زندگی دوباره بر میگردونن من تا مدتها تحت تاثیر این ایده آرزویی نداشتم و باور کنید همه چیز خیلی خوب بود دوباره باید سعی کنم به بی آرزویی و رضای مطلق برسم فقط برای آرامش خودم...
صبا من خیلی قانعم یعنی تلاشمو میکنم بعد سقف آرزوهامم در حد تلاشمه هرچی که شد قبولش میکنم
مثلا من میخواستم رتبه ی زیر صد بیارم اما بالای ۲۰۰ شد قبولش کردم :)
فکر کنم اینجوری بهتراز این باشه که کلا آرزویی نداشته باشی
تلاش کنی برای آرزوت به هر حدی رسید قبولش کنی یه وقتایی حتی بهتراز اونی میشه که فکرشو میکردی
تو هنوز خیلی وقت داری معلومه آرزو باید داشته باشی
ولی من دیگه باید همه چیزرو بپذیرم و تن بدم به چیزهایی که دارم بی رویا بی ارزو بی معجزه
این کامنت رو داده بودم:
یعنی میشه ادم برای یک مدتی هیچ آرزویی نداشته باشه؟واقعا میشه؟منم دوست دارم امتحانش کنم؛نمی دونم میشه یانه؛)
آره به نطرم میشه تو بهترین حالت این وضعیت از رضای مطلق میاد و تو بدترین حالت از نومیدی شدید
نه برای این پست یه کامنت داده بودم؛||||||||
نرسیده؛))
نه عزیزم
برای این پست نه چیزی نیومده!!!
شخصا اگه آرزویی نداشته باشم.مردن به زندگی ترجیح میدم.
آرزوی های برآورده نشده ای که زندگیتو به یه عذاب تبدیل کنه چی ؟؟؟
کامنتم نرسید عایا؟؛)
سلام
چرا عزیزم منطورت همین بود دیگه، که سعی کنم با چیزای کوچیک خودمو خوشحال کنم و راضی باشم مگه خودت نگفتی به درجه ای از رستگاری رسیدی که از همه چی راضی هستی منم میخام مثل تو بشم