شما را به صله ی رحم توصیه میکنم

من دو تا دایی دارم .حقیقتش اینه که خیلی دایی های مهربونی نیستن ، در واقع اصلا نیستن.

یکی از دایی های من وقتی مادرم منو باردار بوده ازدواج کرده و چون خانمش اهل شهر دیگه ای بود از همون اول ازدواجش رفته  شهر خانمش ...حتی الان که بازنشسته شده هم دیگه برنگشت شهر ما ...میخام بگم دایی م به حدی مهربونه که تو تموم این سالهای زیادی که دایی م ازدواج کرده (میدونید که من سن کمی ندارم) ما هرگز خونه ش نرفتیم ...منظورم از ما خاله ها و دخترخاله ها و فامیل های مادری منه ...مثلا مادر من یه بار وقتی زندایی م مامانش فوت شده بود رفتن شهر زندایی م یه روزه رفتن و برگشتن ...اگه کسی هم بهشون زنگ میزد که میخاییم بیایم خونه تون یا میگفت ما داریم میایم اونجا یا میگفت ما داریم میریم مسافرت ...یه آدم خسیس که ذره ای محبت به خواهراش و  برادرش نداره...

فکر میکنید رابطه ی فامیلی چطور حفظ میشه فکر میکنید محبت فامیلی چطور ایجاد میشه ؟؟ 

در هر صورت  من هیچ وقت دایی حسابش نکردم بیشتر وقتا هم وجود خارجی برام نداشته ،راستشو بخاین حالم ازش بهم میخوره!

الانم اگه یادش افتادم فقط برای این بود که دوباره تشریف اورده اینجا ...پیش مادربزرگم 

 



نظرات 6 + ارسال نظر
مگی شنبه 24 مهر 1395 ساعت 16:47

منم 3تا عموهام بودنشون شره، نبودنشون خیر :دی
ولی چه کنیم دیگه! :)))
به داشتن عمه های خوب و یدونه دایی جانمون قانعیم... کلا همینیم یعنی سه تا عمه، یدونه بابام و خونواده ش و یکی داییم که مجردم هست(!)
اینقدرررر دوس داشتم کلی خواهر و برادر می داشتم، کلی خاله و دایی و عمه های خوب و عموهای خوب

+ خودشون نمی پوسن از دلتنگی اینا:))؟

پز دایی تو نده غصه م میشه!
خوب مهگان برای منم همین سواله احساس پوچی نمیکنه ؟ چه کار میکنه واقعاوقتی با کسی رفت وآمد نمیکنه؟

Elham شنبه 24 مهر 1395 ساعت 03:33 http://elhamabar20476.blogsky.com/

صبا من الان یه درد مشترک باهات دارم البته خانواده دایی من همینجا بغل گوشمون هستن و شاید من این دایی رو در طول عمرم که به قول تو زیادم نیست کلا 10 بار دیده باشم و شاید باورت نشه اما هیچ حسی به این ادم ندارم نمیدونم اصلا اگه الان ببینمش میشناسمش یا نه!

میدونی وقتی ادم به عمقش نگاه میکنه خیلی دردناکه اخه چرا این کارو میکنن مگه ادم از هم خوناش چی میخاد به غیر محبت؟؟

بهنام جمعه 23 مهر 1395 ساعت 00:17 http://harfehesabi.blogsky.com/

سخت نگیر بابا
فامیل کلا به درد نمیخوره
تنها رفاقت هاست که میماند
مثلا اگه من از خاله و مادربزرگ و داییم اینا خوشم میاد چون مثل رفیق بودن همیشه برام! والا

گفتم که مهم نیست برام

بانوی بهار سه‌شنبه 20 مهر 1395 ساعت 23:59 http://khaterateman95.blogsky.com

عجب زندایی ای...؛!
چقدر بد که بهونه میکرده خونش نرید!اینا زندگی کردن رو تو چی میبینن واقعا؛|
هر چند خودِ ما هم ارتباط جالبی کلا با قوم و خویش نداریم از بس بابام اخلاقش خوبه؛دی

حالم ازشون بهم میخوره اه اه
دوباره یادشون انداختی منو

خان دایی سه‌شنبه 20 مهر 1395 ساعت 13:57 http://www.khan-dayiii.blogfa.com

این روزا که من ناخوش احوال بودم دایی

دایی هام بیشتر از بابام بهم می رسیدن

دایی خیلی تو زندگی مهمه

به خصوص برا دخترهایی که شاید داداش ندارن یا داداش کوچیک دارن

والا من که ندیدم از این داییا
انشالله دایی های شما فتوشاپ نباشن

جلبک خاتون سه‌شنبه 20 مهر 1395 ساعت 12:54 http://zendegiejolbakieman.blogsky.com/

در اصطلاح میشه گفت زنش از چنگ خونوادش دراورده دایی تو !

بعله :|

آره شک نکن تقصیر زنشه ولی خودشم آدم بی احساسیه به نطرت میشه آدم دلش برای خواهر و مادر و برادرش تنگ نشه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.