از آنچه خوانده ام _6

واقعیت این است که من هرگز عاشق نشدم .خجالتی تر از آن بودم که در هفده سالگی به دختری نگاه کنم چه رسد به این که عاشقش هم بشوم.من حتا وقتی با لیلا، خواهرم، حرف میزدم نمی توانستم توی صورتش نگاه کنم.نمی دانم این خصلت عوضی از کجا به من رسیده بود اما هر چه بود همیشه از آن رنج می کشیدم . من هرگز دانشگاه قبول نشدم ؛ نه رشته ی مهندسی برق ، نه رشته ی فلسفه و نه هیچ رشته ی دیگری.با این حال همیشه دوست داشتم بروم دانشگاه .سینما را هم دوست داشتم گرچه پدرم همیشه مخالف سینما رفتن من بود.با این حال من سه بار پنهان از پدرم سینما رفتم.هر سه بار در چهارده سالگی ام و در یک هفته.آن هم برای تماشای فیلم زنده باد زاپاتا .عاشق بازی مارلون براندو در این فیلم بودم..............دیگر هرگز نرفتم سینما . نه به دلیل مخالفت پدرم ، بلکه به این خاطر که من در شانزده سالگی در جنگ کشته شدم .


#بهترین شکل ممکن _#مجموعه داستان #مصطفی مستور _# #نشر چشمه _#چاپ اول پاییز 95


احساس میکنم دارم عاشق مصطفی مستور میشم!

نظرات 4 + ارسال نظر
Elham چهارشنبه 10 آذر 1395 ساعت 04:17 http://elhamabar20476.blogsky.com/

سعی میکنم بخونمش

آفرین

اپیزود سه‌شنبه 9 آذر 1395 ساعت 19:36 http://www.episode2550.blogfa.com

چقدر قشنگه ... من از نوشته های مصطفی مستور فقط کتاب روی ماه خداوند را ببوس رو خوندم که اونم خیلی قشنگ بود...
قلمش رو دوست دارم. عباس معروفی هم خیلی خوبه.

اینم بخون این دیگه آخرشه
عباس معروفی فقط سمفونی مردگانشو خوندم
که به طرز وحشتناکی غم انگیزه

ژیگول سه‌شنبه 9 آذر 1395 ساعت 00:57 http://yevariharvari3.blogfa.com

یعنی این کتاب تو ایران چاپ شده ؟
بازم ازشون خوندین؟

آره تازه چاپ اولش مال پاییز امسال بوده یعنی داعه داغه تازه از انتشارات اومده بیرون
آره چهار پنج تایی خوندم ولی خداییش دم مصطفی مستور گرم این دیگه بهترینش بود
الکی که عاشقش نشدم

ژیگول سه‌شنبه 9 آذر 1395 ساعت 00:52

این چی بودچه قدر غم انگیز ....
آخیییی......

آره تازه اگه کاملشو بخونی غم انگیز تر هم به نظر میاد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.