همیشه از مردای کلیشه ای بدم اومده . از مردایی که ابراز احساسات کلیشه ای میکنن و برای محبت کردن به همه ی دخترا یه سری حرفای همیشگی رو میزنن( حرف هایی که معمولا از تو سریال های ترکی ماهواره یاد گرفتن) مثل عشقم عزیزم عسل هانی و خانمم (که اون اولی از نظر من با فحش برابره) در هر صورت حالم بهم میخوره از این مردا که همه ی دخترا رو مثل هم فرض میکنن . من خودم این مدلی عاشق نمیشم البته یه علت اینکه این حرفا رو من اثر نمیکنه به خاطر اینه که من آدم شنوایی ای نیستم ( میدونید که تو هر آدمی یه حس فعال تر از بقیه ست من حس بینایی م بیشتر تو احساساتم دخیله )
ولی اگه قراره کسی به من ابراز احساسات کلامی کنه دوست دارم حرفایی بزنه که هیچ جا نشنیده باشم ،تو هیچ فیلمی ندیده باشم و تو هیچ کتابی نخونده باشم !
مثلا میتونه بگه" موهات کهکشونا چشمات ستاره هاتن منظومه های شمسی جفت گوشوارهاتن"
فرداش مثلا میتونه بگه" ای تو به من از خود من خویشتر "
پس فردا بگه" مسافرا شعرن تو برف و بارونی" بعد من بگم مسافرا؟ کدوم مسافرا؟ بگه مهم نیست مسافرا رو ولش کن مهم اینه که تو برف و بارونی( خوب به نظرم خیلی باحاله یکی به من بگه تو برف و بارونی ...)
یا بگه "چشمات تفیسر شعرای مولاناست"
یا بگه " سوگند به نامت که تو آرام منی"( اینو بگه من حتما جونمم براش میدم)
یا بگه" حافظ شدم بیا شاخه نبات باش"
یا بگه "هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی"
به هر حال سخت نیست کمی خلاقیت و محبت میخاد همین!
جملات جالبی بود
صباجان سوالت باعث شد برم سراغ خاطرات وبلاگم
http://abginehman.blogfa.com/1394/05
تو قسمت سال نومبارک خاطره اون شعره که تعریف کردم
مرسی
اصن معلوم نیست تو شعر و اینا دوست داری:))
مگه اینکه با یه غیر ایرانی ازدواج کنی یا کسی که ایرانیه تو ایران نبوده:دی
آره شوهر غیر ایرانی ام آرزوست
خدایاااااااا لطفا
بابا دلت خوشه ها
این جور مردا فقط تو قصه ها پیدا میشن.
البته تو رمان های ایرانی زیاد پیدا میشن
شاید یه مرد فوق احساساتی و با مطالعه بالا و بسا با شعور که مثلا تو یک میلیون نفر یکیش باشه تا مثلا شش ماه اول یه رابطه اینا رو بگه ولی اونم بعد شش ماه اول اون روی خودش رو نشون میده
پرنسا تو مجردی یا متاهل؟؟؟
بعد چندساعت قدم زدن و صوبت کردن با یه خواستگار موقع خداحافظی ازم اجازه گرفت بهم یه کتاب سعدی هدیه بده. قصدش این بود که منو با شعر آشنا کنه. وقتی لبخند زدم و گفتم باشه, اجازه گرفت که بیت شعری یادگاری برام بنویسه که شعرش این بود:
با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو
باشد که خستگی بشود شرمسار تو
در دفتر همیشه ی من ثبت می شود
این لحظه ها عزیزترین یادگار تو
من بعده این ماجرا واقعا عاشق شدم و بعده مدتی جواب مثبت دادم. کسی که شعر رو واسم نوشت الان همسرمه
چه با احساسه آقاتون
به خدا مرد اینجوری خیلی نعمته
خوشبخت باشین
حالا من شانس اوردم ک یدونه ازاینا دارم
ولی واس پیدا کردن یکی از اینا تو ایران خارت گ.اییده اس!-_-
ببخشید ک رک بودم>_<¦¦¦
مبارک باشه خدا بهت ببخشتش!
خوش بخت باشین
چقد سخته اینایی که گفتی
من اصلا از شعر سر در نمیارم ولی بعضی شعرا بدجور به دل میشینه. خودم با یه بیت شعر عاشق شدم
آبگینه میشه بگی شعر چی بود؟؟ خاهشششش
صبا مردایی ایرانی اصلا به نظرت بلند احساساتشون رو ابراز کنن!!!!
نه دلیلی هم نمیبینن بخان از این کارا بکنن همه چیز رو مفت به دست اوردن و عادت کردن چرا باید خودشونو به زحمت بندازن
انواع صدا کردن من توسط همسرم
سیاهه قشنگه من
جوجه اردک زشت من )
ولی خیلی دوست داره برام شعر یا آواز بخونه و من هم ارووم بدون مسخره بازی بشینم شعرهاش رو گوش کنم
عزیززززم
خوب توام بشین گوش کن به شعراش بعد بپر بغلش کن قربون صدقه ش برو دخترررر
یه درصد فکر کن همچین مردهایی وجود داشته باشه):
حانیه ی عزیزم میدونم نیستن
مردای ایرونی انقدر تصورشون از عشق پاک و قشنگ نیست هیچ وقت زحمت نمیکشن برای اینکه قلب کسی رو بدست بیارن