آخه چه مرضیه روزی صد دفعه وبلاگاتون رو رفرش میکنم !

پنج شنبه با یکی از همکارام از خاطرات گذشته مون حرف میزدیم حرف رسید به دانشگاه و خاطرات  اون سالها ...حالا از اون روز عجیب دلم میخاد برم دانشگاه خیلی احساس نیاز میکنم باید بشینم بخونم برای ارشد 

خدایا اراده ای به من عطا فرما به جای روزی صدبار سر زدن به وبلاگ این و اون (که خدا رو شکر بیشترشون  ماهی یه بار پست میذارن )بشینم درس بخونم. 

یعنی نصف آمار بازدید وبلاگاتون رو مدیون منید!

یا خداااا هنوز پاییزه ها!

هوا تو شهر ما بسیار سرده .

سرد در حدی که لباس های گرم باید بپوشیم و دیگه پوشیدن لباس های تابستونی ممکن نیست. خیلیا میگن بخاری روشن کردن!

 من به مامانم میگم ما هم بخاری مون رو روشن کنیم میگه حالا اگه هوا سرد شد روشن میکنیم تعریفش از سردی چیه آخه؟؟

به قران شبا با یه عالمه لباس و دو تا پتو میخابم و اگه لحظه ای پتو بره کنار دستام تا مغز استخونم یخ میزنه! بد مامانم با لباس نازک و یه پتو میخابه و اصلا سرمایی نیست !

نگرانم چه زمستونی در پیشه؟؟ 

از اون طرفم شهر ما تا اواسط اردیبهشت سرد میشه مامانم آخرای اسفند بخاری رو برمیداره !گناه دارم به خدا!

لطفا رسیدگی بشه!

خدایا خدایا تو با آن بزرگی در آن آسمانها چنین آرزویی به این کوچکی را توانی برآورد عایا؟؟

دیگه آرزویی نداشتم اگه فردا صبح که از خواب بیدار میشدم تو اسپانیا بودم، تو تخت خوابی شاهانه... در حالی که قدم 170 شده بود ،جوش های صورتم دیگه نبود ، دندون هام مرتب بود، من خیلی خیلی خوشگل تر بودم و معشوق مردی قدبلند و مهربون بودم که با چشماش میخنده و آغوشش آرام ترین جای دنیاست!


یک عدد خواهر عتیقه واگذار میشود

به خدا اگه فقط یه دلیل برای ازدواج داشته باشم اینه که قیافه ی خواهر احمق مو دیگه نبینم حالم ازش بهم میخوره

والا من نمیدونم اینا که خواهر خواهر میکنن چی میگن 

عصبانی م دلم میخاد بزنم له و لوردش کنم ولی از این عرضه ها ندارم 


توضیح : این خواهرم با اون خواهر چند تا پست قبلی فرق داره...

تینا جان فکر نکنی اون خواهرمو میخاستم بهت بندازما اون خیلی دختر خوبیه ما به آشنا ها که "خواهر بد"  نمیندازیم عزیزم ...برو توبه کن دختر 


بله من همچین دختر ورزشکاری هستم

از دست آوردهای سه ماه و نیم باشگاه رفتن و اون همه تلاش  ۶ سانت کاهش دور شکم و دو کیلو اضافه وزنه ....

الان 53 و نیم کیلو هستم !

راضی م ! 

(بعد از باشگاه با دستان تاول زده از شدت کار با دستگاه های بدنسازی )


خدایا توبه!

من خودم از دست مودهای متغییر و لحظه ای خودم خسته م چه برسه به بقیه ! به قران من خیلی بی ادبم ! رفتارم با ادما خیلی زشته ! خدایا چرا من درست نمیشم ؟؟؟

دوست دارم تنهایی زندگی کنم و با آدم ها ارتباطی نداشته باشم ! اینطوری برای آدم ها هم بهتره!


الله اکبر

خواهرم دکترای"  کتابداری و اطلاع رسانی " داره فکر میکنید الان چه کتابی داره میخونه؟؟

بله کاملا درست حدس زدین!!

""چگونه درباره ی کتاب هایی که نخوانده ایم حرف بزنیم ؟"""

 یعنی اگه این دختر که دکترای یه همچین رشته ای رو داده به فکر پیچوندن کتابخوانی و این حرفاست پس بقیه ی مردم چکار میکنن ....بابا ما نصف امیدمون به ایناست که سرانه ی مطالعه رو ببرن بالا ...اینام فکر اینن چطوری کتاب نخونن

دیگه هیچی دیگه خدافظ


***کتابه نوشته ی پی یر بایار ترجمه ی محمد معماریان و مینا فراهانیه


پ.ن  این پست بیشتر جنبه ی شوخی داره خواهر بیچاره ی من مدام در حال کتاب خوندنه من اونروز این کتاب رو خونه شون دیدم و براش حرف دراوردم .شما جدی نگیرید

"و من شر خسیسن کنسن گدانا"

مامان و داداش و زنداداشم رفتن شهرستان عروسی ...من و خواهرم موندیم گفتم خودکفا بشم برم ماشینا رو خودم بزنم پارکینک ...به خواهرم گفتم بیا بریم تو به من فرمون بده  .گفت باشه بریم ...اول باید ماشین خواهرمو میزدم پارکینک بعد ماشین خودمو چون من صبح زودتر میرم و از اونجا که بار اولم بود ماشین رو تو پارکینک دنده عقب میزدم نتونستم و ماشین خواهرم  کشیده شد به در پارکینک  ...حالا خواهرم شر شده سرم از بس گداست هیچی هم به ماشینش نشده ها ...یه ذره کشیده شده به در همین  !!

از من به شما نصحیت از این آدم هایی که مال شون رو مثل جونشون دوست دارن فاصله بگیرین !خود دانید!

و صد البته از اونا که پارک کردن بلد نیستن



چقدر حرصم میدین !

به نظر من یکی از دلایل انحطاط اخلاقی تو ما ایرانی ها( قال صبا خانم  ) و به گند کشیده شدن تدریجی ژنتیک ما ،اینه که مدام به دخترا میگن توقع تون رو بیارید پایین ...اگه به جاش به پسرا میگفتن سعی کنید شایستگی هاتونو  ببرید بالا  مطمئنا  ما الان جای بهتری بودیم !

پاییز چه میبری دست به دست؟؟

برای من پاییز خیلی وقته معنی خاصی نداره 

قبلنا هم فقط معنی درس و مدرسه میداد 

هیچ وقت معنی عشق و قدم زدن زیر بارون رو نداشته 

چرا بقیه انقدر پاییز رو گنده میکنن من نمیفهمم!


 برای من فقط زمستون و سرما و تنهایی هاش  رو عشقه !

من از زندگی مشترک میترسم!!

یکی از آشناهامون زنگ زده بود که شمارتو دادم به کسی بهت زنگ بزنه برای امر خیر!منم بهش گفتم خیلی ممنون لطف کردید ...حالا از عصر دارم دعا میکنم طرف پشیمون بشه زنگ نزنه!من مشکل روانی دارم!

شهزاده ی رویای من شاید تویی!!!

من آدم "عاشق مردای محال" شدنم.

"مردای محال" مردایی ان که چون من مطمئنم نمیتونم رابطه ی صمیمانه ای داشته باشم باهاشون؛ دوستشون دارم .مردایی که نمیشه رابطه ی عاطفی باهاشون برقرار کرد یا نمیشه تو رابطه باهاشون پیشرفتی کرد...

مثلا طرف سن بابای منه،یا متاهله،یا اصلا منو نمیبینه چون کلا منو آدم حساب نمیکنه!

در واقع اگه طرف این مدلی نباشه من اصلا حتی بهش فکر هم نمیکنم ...این یه جورایی خودآزاریه.... یه جور مرضه!مطمئن نیستم ولی یه بار یه جایی خوندم که اسم این بیماری ترس از صمیمیته... مشکلی که باعث میشه من نتونم اجازه بدم کسی خیلی بهم نزدیک بشه و خودمم بهش نزدیک نمیشم.

 یا شایدم یه جورایی" کمال طلبی "باشه اینکه آدم ها به محض اینکه بهم نزدیک میشن به نظرم چقدر پوچ و تو خالی میان و تصویرشون تو ذهنم خراب میشه.

 یا اینکه به محض اینکه طرف رفتاری مبنی بر اینکه از من خوشش اومده نشون میده خر درونم رم میکنه البته این رم کردنه به خاطر ترسه بیشتر ؛ میترسم دقیق نمیدونم از چی...  احتمالا همون از صمیمیت ،از اینکه یکی خیلی بهم نزدیک بشه( چون اینطوری احساس به دام افتادگی میکنم ) از اینکه خوب حالا بعدش طرف از من چی میخااد ، از اینکه حوصله ی وقت و انرژی صرف کس دیگه ای کردن رو ندارم ....

به هر حال قضیه خیلی پیچیده ست ولی نتیجه ش خیلی ساده ست ...من نمیتونم رابطه ی سالم و پایداری با جنس مخالف داشته باشم! گند میزنم به همه چی!


فکر نکنید خوشحالم که این مدلی ام یا افتخار میکنم به این حماقتام !کاش منم میتونستم مثل بقیه باشم !


من طرفدار حقوق حیوانات هستم !شما چطور؟؟؟

من با سیرک و باغ وحش و هر جایی که حیوانارو به هر دلیلی زندانی میکنن مخالفم و دیگران رو به تحریم این برنامه ها و مکان ها دعوت میکنم چون استقبال مردمه که این برنامه ها رو زنده نگه  میداره و به برگزار کنندگانشون اجازه آزار و اذیت حیوون ها رو میده یا باعث زندونی شدن حیوون ها تو قفس های کوچیک آهنی میشه ...زندونی شدنی که به ناحقه و اون حیووناهای بیچاره گناهی نکردن که سهمشون از زندگی زندانی شدن و سرگرم کردن انسانهای خودخواهی باشه که حتما فکر میکنن اشرف مخلوقاتن  پس از همه کس ارزشمندترن و دنیا مال اوناست و باید همه چیز در ید قدرت خودشون باشه !

بیایید از این به بعد به سیرکا و باغ وحش ها و پارک های حیات وحش نریم!

میدونید حیوونا هم خوش شانس و بد شانس دارن .مثلا یه سگی میشه سگ باراک اوباما و تو کاخ سفید زندگی میکنه یکی میشه سگ بدبختی که با ترزیق اسید کشته میشه  یا یکی میشه سگ پوتین در جلسات سیاسی مهم دنیا در کنار صاحبش حضور داره و به مذاکرات با روسای جمهور دیگر کشورها گوش میده، یکی میشه سگ بیچاره ای که تموم زمستون از شدت گرسنگی زوزه میکشه مردم هم با سنگ میزننش چشماشو کور میکنن و پاش میشکنه یا یکی میشه یه درنا تو تالاب های امریکای جنوبی یا سیبری زندگی میکنه یکی میشه درنای بدبختی که سهمش از زندگی یه برکه ی کوچیک تو بیابون های گرمه دونقوز آباده! یا در مورد اسب ها یا پلنگ ها و خیلی حیوون های دیگه !

یعنی میخام بگم فاصله ی طبقاتی تو حیوون ها هم بیداد میکنه ،البته نمیدونم شاید حیوونا به این چیزا اهمیت ندن .

ولی مسلما گرسنگی و شکنجه ی جسمی و زندانی شدن حقشون نیست !

بیایید با حیوانات مهربون باشیم !


بچه ها تا حالا در مورد درنای سیبری چیزی شنیدین ، در مورد آخرین بازمونده ی این درناها!!یه سرچ کوچیک تو گوگل میخاد!


و خداوند" واکس" را آفرید!

به نظر من تو ظاهر آدم ها کفش خیلی مهمه خیلی ، یه کفش کثیف و خاکی قشنگی تموم لباس های تنتونو میگیره.

مثلا همکلاسی های کلاس زبانم دو تا خواهرن یکیشون که به طرز وحشتناکی  همیشه کفش هاش خاکیه،  خیلی سعی میکنه باکلاس باشه البته، ولی تو کلاس تنها چیزی که اول از همه نظر منو جلب میکنه کثیفی کفش هاشه،شایدم من حساس شدم ولی باور کنید خیلی جلوه ی بدی داره!

پس لطفا کفش هاتونو واکس بزنید بچه ها، تمیز باشید !

آیا خدا یک مرده؟؟؟

مادرانگی همش درد و رنج و عذابه، که اگه نبود ،که اگه چیز خوبی بود خداوند تو وجود زن ها نمیذاشت !  میدادش به مردا...شک نکنید که میدادش به مردا!!