-
جانا سخن از زبان ما میگویی!
یکشنبه 16 آبان 1395 18:34
باید بگم که اگه دختری میخای تو مایه های شکیرا ، خوب خودتم باید یه مردی باشی تو مایه های جرارد پیکه جانم!
-
نارسیس
شنبه 15 آبان 1395 20:05
دختره تو باشگاه حتی موقع کار با دستگاه های بدن سازی_ وقتی داره حرکاتشو میزنه _ خودشو با عشق و غرور تو آینه نگاه میکنه بعد از هر حرکت هم دوباره بلند میشه و خودشو تو آینه چک میکنه !!! کلا نصف تایم باشگاه رو در حال نگاه کردن خودش تو آینه ست! کور شم اگه دروغ بگم!
-
بگو می پذیری!!
شنبه 15 آبان 1395 18:12
شما میگید آدم های موفق( مثلا رونالدو) فقط با تلاش زیادشون به جایی رسیدن ،خوب نظر شما محترمه ولی به خدا که اینا بنده های برگزیده ی خدا هستن!
-
تو نیستی که ببینی چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاری ست!
جمعه 14 آبان 1395 09:43
پارسال هم بهتون گفتم الان تو شهر ما شرایطی بر قراره که یه عده کاپشن و بارونی پوشیدن چون هوا سرده و خیلی باد میوزه ( باد به همراه گرد و خاک فراوان) یه عده هم هنوز مانتو میپوشن و اصرار دارن که به بقیه ثابت کنن سردشون نیست . دیروز کلاس زبان داشتم ( چون من دختر کلاس زبان رونده ای هستم ) کلاسم ساعت ۶ تموم میشه از کلاس که...
-
او را به چشم پاک توان دید چون هلال
سهشنبه 11 آبان 1395 19:59
جایی تو کتاب "زندگی جای دیگری ست" میلان کوندرا خوندم که نوشته بود "" دوست داشتن یک آدم جذاب و کامل و با ظرافت کار مشکلی نیست چنین عشقی چیزی نیست جز عکس العمل ناچیزی که خود به خود در مقابل زیبایی _که خود اتفاقی است _ پدیدار می شود اما عشق واقعی ، دقیقا میخواهد از موجودی ناکامل محبوبی را بیافریند که...
-
قابل توجه... الهام ،بانوی بهار ، جلبگ خاتون، اپیزود ، باران ، سعیده ، خانومگل ،بریدا ،
شنبه 8 آبان 1395 21:43
من تازگی ها به این نتیجه ی وحشتناک رسیدم که من اصلا به پوستم توجهی ندارم و مراقبتی از پوست و مو و ناخن هام نمیکنم واقعا تشکر میکنم از پرنسس لی لی جان که چشم منو به حقیقت باز کرد.جدی جدی تشکر میکنم ! پست خوشگلاسیون لی لی جان رو بخونید دخترا.
-
یه سرچی در مورد" یادداشت های خودکشی نویسنده های معروف "بکن
جمعه 7 آبان 1395 17:53
این روزا به طرز وحشتناکی تحت تاثیر رومن گاری هستم و در واقع عاشقش شدم ...کتاب" گذار از روزگار " یه جورایی زندگی نامه ش بود...البته کتاب " شب آرام خواهد بود" رو هم باید بخونم این کتاب هم زندگی نامه ی رومن گاری عه... رومن گاری به نظرم مرد عجیبی اومد ...یه خلبان جنگی ،سیاست مدار، کاردار سفارت فرانسه...
-
ز گهواره تا گور....
چهارشنبه 5 آبان 1395 15:14
شاید براتون عجیب باشه که من اینقدر کتاب میخونم شاید حتی بگید خوش به حالش ولی سخت (بسیار سخت) در اشتباهید حقیقتش اینه که این منم که به شماها حسودی م میشه! چون : شما عاشق میشید ،من کتاب میخونم! شما شکست عشقی میخورید، من کتاب میخوم ! شما به فکر آینده زندگی تون هستید، من کتاب میخونم ! شما ازدواج میکنید، من کتاب میخونم !...
-
از آنچه خوانده ام _ 5!
دوشنبه 3 آبان 1395 22:45
در سازمان ملل بود که برای اولین بار دورویی را دیدم،دروغ را،توجیهات و بهانه تراشی ها را ،و تضاد مطلق میان واقعیت مشکلات تاسف انگیز جهان و راه حل های ساختگی و ریاکارانه ای که برایشان ارائه میشد. گذار از روزگار _رومن گاری_سمیه نوروزی_نشر ماهی
-
هر دم از این باغ.....
دوشنبه 3 آبان 1395 18:15
غمگین و افسرده م سرما هم خوردم گلو درد هم دارم آب هم قطع شده و دیگر هیچ
-
دقیقا همین که شاهین نجفی میگه !
جمعه 30 مهر 1395 15:09
روزگارم مثل سگ هاره که ، داره پارس هاشو میشماره!
-
هشتک کتابخوانی _ هشتگ تنها صداست که میماند_هشتک من خیلی خفنم
جمعه 30 مهر 1395 12:56
بچه ها دو روز گذشته داشتم یه کتاب میخوندم به اسم " احتمالا گم شده ام "کتابی از سارا سالار، نشر چشمه .... این کتاب به طرز وحشتناکی حال منو بد میکرد و ضربان قلبمو بالا میبرد،حتی یه جاهایی بغض میکردم... به طرز غم انگیزی احساس میکردم چقدر شبیه شخصیت اصلی داستانم و این منو میترسوند ... و گندم چقدر برای من آشنا...
-
از آنچه خوانده ام _ 4!
پنجشنبه 29 مهر 1395 16:12
بعصی وقتها یک آن بدجوری ترسیدن آدم را تبدیل میکند به یک سگ ترسو، مثل مرگ پدرم که من را تبدیل کرد به یک سگ ترسو.... احتمالا گم شده ام _سارا سالار _نشر چشمه_چاپ پنجم زمستان ۹۴
-
چرا لاشخورها و جغدها دست از سرم برنمیدارند!
چهارشنبه 28 مهر 1395 20:01
زندگی را در دوره ای گذراندیم که سایه های اندوه از دل آن می گذرد و نومیدی را چون فوجی از لاشخوران و جغدان بر فراز آن یافتیم از آب برکه اش بیماری نوشیدیم و از تاکستان هاش شرنگ. جبران خلیل جبران
-
گفتی به ناز بیش مرنجان مرا برو !
سهشنبه 27 مهر 1395 22:42
میدونید وحشتناکه ولی من خیلی آدم زود رنجی هستم خیلیییی! اینقدر منو نرنجونید! (یعنی فرافکنی مشکلات رو بقیه یعنی همین !میگم منو نرنجونید در صورتی که مشکل از خودمه من باید نازک نارنجی نباشم)
-
کرک و پرتون مستدام!!!!
سهشنبه 27 مهر 1395 21:59
یه دوستی داشتم یه بار حرف قشنگی بهم زد گفت : همه ی دخترا یه روز کرک و پرشون میریزه ! شما شاید ندونید معنی حرفش چیه !باید دختر باشید و کرک و پرتون ریخته باشه تا حرفشو بفهمید! در هر صورت چیزی که من اینروزها دارم سعی میکنم بپذیرم واقعیت دردناکه " معمولی بودنه". دردناکه اینکه بفهمی و بپذیری که هیچ وقت آدم خاصی...
-
از آنچه خوانده ام _ 3!
دوشنبه 26 مهر 1395 16:22
اگه زنی در کار نباشه ، عشقی هم در کار نیست .شکسپیر و حافظ و رومئو و ژولیت و شیرین و فرهاد ول معطل اند .اگه روزی زن ها بخواند از این جا برند ، تقریبا همه ی ادبیات و سینما و هنر دنیا رو باید با خودشون ببرند. اما اگه قرار باشه مردها برند چی؟ اگه قرار باشه مردها از این دنیا گورشون رو گم کنند و برند ، بهت قول میدم که هر چی...
-
SOS
یکشنبه 25 مهر 1395 20:49
چند روز پیش رفتم پیش دکتر پوست تازه پیشش رفته بودم ولی جوشای بزرگ وحشتناکی داشتم که مجبور شدم دوباره برم !کمی براش نالیدم چون میدونید که من اونقدر ها دختر خوشگلی نیستم و فکر کنید که یه عالمه جوش های بزرگ هم زده باشی واویلاست ! به هر حال برام یه قرص نوشت و بهم گفت که یه هفته ی اول ممکنه یه عالمه جوش بزنی چون جوشات...
-
حالا اندی یه چیزی گفت !مبادا که تو را!!
شنبه 24 مهر 1395 19:53
دارم بهتون توصیه ی اکید میکنم هیچ وقت تو عروسی ها پانشید برقصید الان سه ساله خواهر زاده ی من سوژه ی خنده ی خواهرم و شوهرش شده و تازه نامردا قسمتی از فیلم عروسی که مربوط به رقص خواهر زاده مه رو واسه مهمون هاشونم میذارن و با هم میخندن ! گوش به اندی ندین الکی میگه خوشگلا باید برقصن ! حالا باز خود دانی!
-
اشک بهترین چیز برای پاک کردن لک هاست !
جمعه 23 مهر 1395 19:05
بودلر میگوید: باید همیشه مست بود مست از شراب ...از شعر ....از تقوی... از هر چه بخواهید ! زندگی جای دیگری است _میلان کوندرا_ترجمه ی پانته آ مهاجر _فرهنگ نشر نو
-
زندگی کن لحظه ها رو
پنجشنبه 22 مهر 1395 16:40
یکی از کارهایی که آرزومه انجام بدم و نمیتونم اینه که صبح ها ساعت ۶ از خواب بیدار بشم... ولی هر روز تا لحظه ی آخر میگیرم میخابم و معمولا هم دیر میرسم سر کار . جمعه ها هم آرزو دارم بتونم بیدار شم برم کوه یا پیاده روی ولی جمعه ها هم میخابم تا ده (خواب که چه عرض کنم ). یعنی تمام بهار و تابستون گذشت من نه از هوای خوبش...
-
شما را به صله ی رحم توصیه میکنم
دوشنبه 19 مهر 1395 23:33
من دو تا دایی دارم .حقیقتش اینه که خیلی دایی های مهربونی نیستن ، در واقع اصلا نیستن. یکی از دایی های من وقتی مادرم منو باردار بوده ازدواج کرده و چون خانمش اهل شهر دیگه ای بود از همون اول ازدواجش رفته شهر خانمش ...حتی الان که بازنشسته شده هم دیگه برنگشت شهر ما ...میخام بگم دایی م به حدی مهربونه که تو تموم این سالهای...
-
Face off
دوشنبه 19 مهر 1395 23:30
راستش اصلا طرفدار face off نیستم البته جسارتشم ندارم مثلا نمیتونم ریسک کنم رینوپلاستی کنم یا ژل تو لبم تزریق کنم . نمیدونم بقیه چطور جرات میکنن!حتی دوست ندارم موهامو رنگ کنم .اینا رو گفتم بگم خیلی نگرانم اگه موهام سفید بشه مجبورم برم موهامو رنگ کنم (حالا نیاید بگید چه نگرانی مسخره ای ) حتی در این حدم نمیخام تغییر چهره...
-
حداقل قبل از رفتن ، خداحافظی کنید دوستان !
شنبه 17 مهر 1395 21:51
امروز بعد از اینکه صد بار تمام وبلاگ های مورد علاقه مو رفرش کردم احساس کردم نیاز دارم وبلاگ جدید بخونم تو صفحه ی بهنام ( وبلاگ دو کلمه حرف حسابی) لینک دوستان وبلاگی شو بالا پایین کردم و وبلاگ هایی که از اسمشون خوشم میومد رو باز کردم. غم انگیز بود بیشترشون (در واقع تمامشون* به غیر یکی ) آخرین پستشون مال چند سال پیش بود...
-
صبای احمق
شنبه 17 مهر 1395 20:29
بهتون گفته بودم قصد داشتم برلیانس h 330 بخرم ؟؟ نمیدونم گفته بودم یا نه ...البته پولم نمیرسید باید با وام و قرض میخریدم که از نظر من میارزید ... امروز شنیدم یکی از دخترای اداره خریده ....تف تو این شانس ...الان من بخرم میگن تقلید کرده ...یعنی نصف کارام همینطوریه خیلی از کارها تو ذهنمه انجام نمیدم یکی دیگه میره انجام...
-
در خدمتم سرورم!
جمعه 16 مهر 1395 22:46
کاش واقعا دنیا غول چراغ جادو بود!
-
از آنچه خوانده ام _2 !!!
پنجشنبه 15 مهر 1395 21:04
میدانست که نباید تن به بازی کثیفی بدهد که هدفش جاودانه ساختن یک چیز موقتی است و میخواهد از یک چیز کوچک ،چیزی بزرگ بسازد ؛میدانست که نباید به بازی دروغینی که عشق نامیده میشود تن در دهد . زندگی جای دیگری است _میلان کوندرا_ترجمه ی پانته آ مهاجر _فرهنگ نشر نو
-
فردا قراره برم تست اعتیاد بدم البته فردا تعطیله بمونه شنبه!!
پنجشنبه 15 مهر 1395 21:00
به طرز وحشتناکی تمام بدنم میخاره وقتی میگم تمام بدنم یعنی از فرق سر تا نوک پا . الان داشتم با داداشم حرف میزدم اولش میگه چرا صدات اینطوریه... چرا دو رگه ست... بعدشم میگه چرا اینقدر میخارونی خودتو !! شک کردن مواد زدم
-
گریه های روز و شب من
سهشنبه 13 مهر 1395 22:05
یه خوبی که من قبلنا داشتم این بود که اصلا آدما برام مهم نبود چه دوستم داشتن چه نه اصلا برام مهم نبود...من تو دنیای دیگه ای بودم تو هپروت ...درسته تو این مدت تو دنیای واقعی زندگی نکردم ولی زجر هم نکشیدم نمیدونم چی شد آدم ها برام مهم شدن نمیدونم چرا نظرشون، عشقشون برام مهم شد فقط میدونم دارم دیوونه میشم عذاب میکشم تصمیم...
-
Fitness
سهشنبه 13 مهر 1395 21:43
من برای افزایش وزن چند وقت پیشا رفتم پیش کارشناس تغذیه خوب من بدنسازی با دستگاه میرم و خیلی جدی ورزش میکنم میترسیدم که عضلاتم تحلیل بره به خاطر همین دیدم بهترین کار رفتن پیش کارشناس تعذیه ست . چون شهر ما متخصص تغذیه نداره. اون خانم کارشناس به من برنامه ای داده که طبق این برنامه من باید مدام در حال خوردن باشم تا مرز...